نقشه شوم باستان شناس قلابی| قتلی که به سرانجام نرسید
یکشنبه 26 تیرماه، مرد رهگذری در حال عبور از جادهای در اطراف تهران بود که با مشاهده پیکر خونین زنی جوان که نیمه جان روی زمین افتاده بود، بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و زن جوان لحظاتی بعد به نزدیکترین بیمارستان منتقل شد تا تحت درمان قرار گیرد. 24 ساعت بعد از این حادثه وی به هوش آمد و راز یک جنایت ناموفق را فاش کرد.
وی در بیان ماجرا برای پلیس گفت: چند وقت قبل در اینستاگرام با مردی بهنام مسعود آشنا شدم. او خودش را باستانشناس معرفی کرد و در صفحهاش نیز عکسها و فیلمهایی از آثار باستانی گذاشته بود. از آنجا که من علاقه زیادی به باستانشناسی داشتم و همیشه دلم میخواست در کارهای کاوشگری و باستانشناسی حضور داشته باشم از آشنایی با او استقبال کردم و این آغاز ارتباط ما شد، اما در ادامه مدتی بعد وی به من پیشنهاد ازدواج داد و من که تصور میکردم او تمام ملاک و معیارهای من برای ازدواج را دارد، به این پیشنهاد پاسخ مثبت دادم. تا اینکه یک روز قبل با من تماس گرفت و مدعی شد که قصد دارد مرا ابتدا به اداره باستانشناسی ببرد و بعد هم در یکی از پروژههای باستانشناسیشان که تپهای در اطراف پاکدشت بود، شرکت کنم.
زن جوان گفت: پیشنهاد مسعود را پذیرفتم و روز حادثه سوار خودرواش شدم. اما به اداره باستانشناسی نرفت وقتی از او پرسیدم چرا به سازمان نمیرویم و به سمت جاده پاکدشت میروی جوابی نداد و وقتی سماجت مرا دید ناگهان چهره پلیدش را نمایان کرد و فهمیدم چه نقشه شومی در سر دارد. به همین خاطر با او درگیر شدم. درگیریمان که بالا گرفت سعی کردم راهی برای فرار از دست او پیدا کنم. اما مسعود شروع به کتک زدن من کرد و حتی سرم را به شیشه ماشین کوبید که گیج شدم و در نهایت زیر کتکهای او بیهوش شدم. بعد از اینکه به هوش آمدم، خودم را در بیمارستان دیدم. ظاهراً رهگذری مرا پیدا کرده بود.
اعتراف به اغفال
با شکایت زن جوان به دستور بازپرس محسن اختیاری، کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شده و مسعود را بازداشت کردند.
متهم ابتدا منکر ماجرا بود اما سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: باستانشناس نیستم، فقط علاقه زیادی به باستانشناسی دارم و همین مسأله باعث شده بود عکسها و فیلمهایی از این کار در صفحه اینستاگرامم بگذارم. زمانی که با این زن آشنا شدم با ترفند ازدواج اعتماد او را جلب کرده و به بهانه دیدن پروژه باستانشناسی او را سوار خودروام کرده و به سمت پاکدشت حرکت کردم.
قصد سوء داشتم اما در میان راه از نقشهای که در سر داشتم باخبر شد. سر همین مسأله باهم درگیر شدیم و میترا را کتک زدم که بیهوش شد، تصور کردم او مرده است و به همین دلیل از ترس او را از ماشین بیرون انداختم و فرار کردم. در این مدت مدام روزنامهها و خبرگزاری را رصد میکردم تا ببینم در رابطه با کشف جسد یک زن مطلبی نوشتهاند. قصدم سوء استفاده بود و الان هم بشدت پشیمانم.به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران، مسعود با قرار بازداشت موقت روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات برای مشخص شدن دیگر جرایم احتمالی او ادامه دارد.