معرفی و نقد فیلم ملاقات خصوصی
ملاقات خصوصی فیلم غصههای انسانها از بابت چشیدن طعم تلخ بیاعتمادی است؛ چیزی که ما آدمها از عصر هابیل و قابیل درگیرش بودهایم و هرکداممان، در هر دورهای، تصور میکنیم که ما در عصری زندگی کردهایم که مردم خائنتر از دورههای قبل بودهاند. هر روز جملههایی مثل این را میشنویم که «دوره زمانهایست که به هیچ کس حتی به چشمهایمان هم نمیتوانیم اعتماد کنیم» فارغ از اینکه چه بسیار در طول تاریخ آدمها و پادشاهان بودهاند که با آنهمه مراقبت و خدم و حشم همان بلایی سرشان آمده که سرِ مایِ امروزی در سال ۱۴۰۲!
ملاقات خصوصی هم یکی از همین داستانهاست که شاید شبی شهرزاد قصهگو برای شهریارِ خیانتدیدۀ ایران میتوانست تعریف کند و شهریار کمی از غم خیانتدیدگی خودش بکاهد. این داستان پرغصهای را که امید شمس تعریف کرده، بامداد افشار آهنگسازی کرده و به واسطه داستانش که بر پایه دروغ و بیاعتمادی شکل گرفته است، صدای سازها و قطعات، بریده بریده و بدون کش و قوس استفاده شدهاند.
تصور کنید خودتان را در شرایط بهتزدگی، در شرایط تلخ شوکه شدن و بیتوقعی بابت اتفاقاتی که انتظار وقوعش را نداشتهاید. صدایی که میشنوید چیست؟ صدای اضطراب است. صدای بریده بریده نفسهایتان، صدای هق هق، صدای کلماتی که نمیدانید دارید درست ادایشان میکنید یا نه. صدای قدمهایی که از برداشتنشان مطمئن نیستید. صدای ملاقات خصوصی هم همین است. احتمالا اگر کارهای این آهنگساز را دنبال کرده باشید، دنبال ردپاهای ملودیک او در اثر میگردید، حال آنکه این کار از اساس تمی متفاوت دارد و موضوع بیاعتمادی و مواجهه دائمی شخصیت زن با داستانهای دروغین و زندگی مخفیانه مرد، معنای موسیقی و صدای آن را ساخته است. به همین دلیل هم شاید باشد که صداهای خلاقه و آشنایی که از موسیقیهای بامداد افشار میشناسیم در ملاقات خصوصی کمتر شنیده میشود هرچند امضای او را میتوان در صدای زنگها روی صحنه تکان خوردن علفها در مزرعه پشتی خانه پروانه (پریناز ایزدیار)، افکار پریشان او و سردرگمیها و ترسهایش شنید.
این نخراشیدگی صدای موسیقی انگار صدای ذهن شخصیت پروانه و داستان آلوده شدن ناخواسته او به ماجراهای خلاف است. موسیقی پا به پای شخصیتهای فیلم و ناکامیها و تصمیمات اشتباهشان، این صدای نامطبوع را به همراه دارد. یکی از لحظات خوب آن سکانس خواستگاری و جملات تکرارشوندهای است که با سازهای زهی نواخته میشود. در این قطعه تاکید ویژه روی ساز ویولن و ویولنسل وجود دارد که دو شخصیت زن و مرد را نمایندگی میکنند. این تکرارها یکی از همان موقعیتهایی هستند که در موسیقی به ویژه موسیقی فیلم بر اساس تاکید آهنگساز اتفاق میافتند. پشت هم تکرار میشوند تا هم دور باطل قصه را یادآور شوند و هم تاکید روی آن داشته باشند. در عین حال گاهی هم پیش میآید که موسیقی فضایی کمی نرمالتر را طی میکند مثلا در سکانس لو رفتن نقشه فرهاد (هوتن شکیبا)، موسیقی به بهترین بخش خود میرسد. آرشههایی که با شدت نواخته شده و در ادامه با تغییر لحن موسیقی و به دریا رفتن فرهاد، وارد فضای راک میشوند. صدای پیانو هم آنها را همراهی میکند.
فضاهای زد و خورد و حادثه هم به واسطه سکانسهای متعدد زندان، تعقیب و گریز، حضور پلیس و داستان مواد مخدر، در ملاقات خصوصی پررنگ است. به اینها اضافه کنید داستانهای عاشقانه-یا بهتر است به قول عادل فردوسیپور بگوییم عاشقانهنما-ی میان فرهاد و پروانه را که همه آنها با کوبشهای نامنظم در موسیقی همراه شدهاند.
موسیقی ملاقات خصوصی از اساس صدای ذهن پروانه است، پروانهای که ما فیلم را از دریچه چشمهای نگران او میبینیم و با سرنوشتش همراه میشویم. حتی فاصلههای معناداری که در میان استفاده از سازهای کوبهای شنیده میشود باز از افکار رفت و برگشتی مثبت و منفی او، امیدواریها و نا امیدیهایش نشات گرفته است. با این وجود جا داشت که نه برای بازنمایی شخصیتها، بلکه برای راحتتر همراه شدن مخاطب، یکی از آن ملودیهای ناب بامداد افشار روی آن به عنوان موتیف /تم اصلی قرار میگرفت و حبلالمتینی میشد برای گوش تشنه مخاطب.