الهه و همسرش نوید 6 ماه بعد از ازدواج تصمیم به جدایی گرفته اند. الهه از داستان رمانتیک آشنایی‌اش می‌گوید و توضیح می‌دهد نوید بدون اطلاع خانواده‌اش با او ازدواج کرد و همین کار زندگی آنها را ویران کرده است.

سایت شماره یک:

گفتگو با الهه را بخوانید:

*چند ماه است که ازدواج کرده‌اید؟

6 ماه قبل ازدواج کردیم و خیلی خوشحال بودیم اما دروغ‌های نوید همه چیز را خراب کرد.

*چون شوهرت دروغ گفته می‌خواهی طلاق بگیری؟

او دروغ بزرگی گفته است. خانواده‌اش با پدر و مادر من تماس گرفتند و آبروی را بردند و حالا درگیری بین خانواده ایجاد شده است.

*چطور با هم آشنا شدید؟

من نوید را در عروسی دوستم دیدم و فردای آن روز نوید شماره تماس من را از دوستم گرفت و به من زنگ زد. یک هفته بعد هم در حالیکه پیاده‌رو محل کارم را گلباران کرده بود از من مقابل همه همکارانم خواستگاری کرد.

*خانواده نوید نبودند؟

نوید به من گفته بود پدر ومادرش پیر هستند و نمی‌توانند بیایند. ما عقد کردیم و بعد متوجه شدم آنها دخترخاله نوید را برایش نامزد کرده اند و نوید بدون اطلاع خانواده‌اش با من ازدواج کرده است.

*حالا چرا می‌خواهی جدا شوی؟

می‌خواهم جدا شوم چون خانواده نوید ابروی من را مقابل در و همسایه برده‌اند. آنها به محل کارم آمدند و با صاحبکارم صحبت کردند و باعث شدند من را از محل کارم اخراج کنند. من حاضر نیستم دیگر به زندگی با نوید ادامه دهم.

*چرا نوید به دخترخاله‌اش خیانت کرد؟

 

می‌گوید اورا دوست نداشت، اما این عاشقی باعث شد زندگی‌ام زیر و رو شود و شغلم را از دست دادم. حالا هم می‌خواهم جدا شوم.

*نظر نوید چیست؟

او می‌‌گوید من را دوست دارد و نمی خواهد طلاق بدهد اما من مجبورش کردم که قبول کند.

منبع: سایت جنایی


 

تگ های مرتبط