ماندگارترین و بهترین موسیقی فیلم های تاریخ
فهرست 20 تایی شنیدنیترین موسیقی متن سینما بهروز میشود
لیستها کمککنندهاند، چرا؟ چون کار آدم را راحت میکنند. چون یک عصر جمعه که در خانه نشستهاید و دلتان میخواهد روی مبل کتابی بخوانید، کمی برای خودتان بنویسید یا اصلا به سقف خیره شدهاید و دلتان میخواهد یک موزیک خوب و در عین حال خاطرهانگیز گوش کنید که ترجیحا خواننده هم نداشته باشد تا شاید فراغ بالی حاصل شود. بعد همه وقت اندکِ نازنینتان میرود پی گوگل کردن موسیقیهایی که تازه باید به آن فکر کنید که چهها بودهاند و حالا دانلودشان چقدر طول میکشد!
هماکنون انتظارها بهسر رسید و این شما و این لیست تعدادی از بهترین موسیقی فیلمهای تاریخ. این موسیقیها را از میان صدها گل از جمله سایتهای معتبر سینمایی دنیا جدا کردهایم تا با خیال راحت گوش کنید، تصویرها را به خاطر بیاورید و روز و شبتان را بسازید. فهرست موسیقی فیلمهای برتر تاریخ سینما به روایت فیلیموشات اینجاست.
فهرست بهترین موسیقی متن فیلم ها بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند و نه کیفیت آنها
موسیقی فیلم شیرشاه | ۲۰۱۹ | هانس زیمر
اصلا تصوی ساخت موسیقی یک انیمیشن توسط استاد هانس زیمر قشنگ است. حالا اگر آن انیمیشن واقعا اثر خوبی هم باشد که دیگر نور علی نور است. به اینها اضافه کنید صدای جادویی التون جان را روی انبوهی از قطعات فیلم که به فراخور صحنهها استفاده شده اند. وقتی هانس زیمر بزرگ آهنگسازی شیرشاه را به عهده گرفت، کمپانی دیزنی قرارداد ترانههای این انیمیشن را با التون جان و تیم رایس بست. اگرچه در کنار سرایش قطعات، جان اجرای بیادماندنی آنها را هم به عهده داشت که نمیتوان به هیچ وجه شیرشاه را بدون صدای او و نقش پررنگ قطعاتش در جاودانگی این انیمیشن و موسیقیاش متصور شد، تا آنجا که حتی برخی نقش تاثیرگذار ترانههای او را به قدر موسیقی متن فیلم پررنگ میدانند. البته که کنار او بسیاری از خوانندگان و صداپیشگان دیگر هم اجرای قطعات را به عهده داشت تا آنجا که جرمی آیرونز هم قطعهای را خواند. موسیقی شیرشاه شامل چهار قطعه بیکلام و هشت ترانه و ملهم از فضای موسیقی آفریقایی-امریکایی است و استفاده از سازهایی چون کالیمبا و پنفلوت در همین راستاست.
غیر از قطعات عاشقانه و رمانتیکی که اکثرا کار التون جان بودند و اجرای احساسی و بینظیری داشتند، قطعه «هاکونا ماتاتا» با آن تم آفریقایی و پر جنب و جوشش روی تصاویر حال و هوای دیگری داشت. زمانی که سیمبای کودک (شیرشاه کوچک) را حیوانات دیگری بزرگ میکنند و به او اصطلاح «هاکونا ماتاتا» را میآموزند. «هاکونا ماتاتا» یک اصطلاح در زبان سواحیلی است به معنای «نگران نباش» یا مثلا «مشکلی نیست» که در آن روزهای کودکی و برای گذشته پر از اندوه سیمبا کارگر میافتد و شوق زندگی را در او تازه میکند. موسیقی پرشور و حال این قطعه با اجرای کرال آن توانسته نه تنها این اصطلاح زبان سواحیلی را در دنیا جاودانه کند بلکه باعث شده تا در فیلمها و سریالهای دیگر هم این عبارت جا بیفتد. شبیه «دم را غنیمت شمر» ی که رابین ویلیامز در فیلم انجمن شاعران مرده در گوش شاگردانش جلوی عکسهای دانشآموزان قدیمی کالج زمزمه میکرد و بعد از این فیلم، استفاده از آن دهها برابر شد.
هانس زیمر اسکار بهترین موسیقی فیلم را برای شیرشاه دریافت کرد و از میان ترانههای نامزد شده برای دریافت اسکار بهترین ترانه فیلم، سه تایش از ساختههای التون جان برای شیرشاه بود که «میتوانی امشب عشق را احساس کنی؟» توانست این جایزه را از آن خود کند. البته هر دوی آنها توانسته بودند عینا این جوایز را از گلدن گلوب هم بگیرند. در کنار اینها موسیقی شیرشاه توانست گرمی بهترین آلبوم برای بچهها و همینطور گرمی بهترین تنظیم ساز و آواز را از آن خود کند. خب شما بگویید حالا…چند موسیقی فیلم را میشناسید که همزمان موفق شده باشند همه این جوایز را با هم از آن خود کنند تازه طرفداران مردمیشان هم بیحد و اندازه باشد؟
موسیقی فیلم پیانیست | ۲۰۰۲ | وویچیخ کیلار
داستان پیانیست، داستان نوازندهای است که در طول جنگ جهانی دوم مثل خیلی از آدمهای دیگر زندگیاش را میبازد. تصویر آدرین برودی را به یاد بیاورید با آن وجود ویرانشده که در نقش ولادیسلاو، نوازنده تحسین شده لهستانی بازی میکند و با بدتر شدن اوضاع جنگ، او برای زنده ماندن در خرابههای ورشو پنهان میشود. گفته میشود که آدرین برودی در کودکی پیانو مینواخته است ولی برای اینکه قطعات فیلم را بتواند بنوازد، از ماهها قبل از شروع فیلمبرداری این فیلم تمرینات پیانو خود را با تمرکز روی اجرای قطعات شوپن دوباره از سر گرفت. موسیقی پیانیست روی قطعات شوپن و وویچیخ کیلار سوار است. اما نکته جالب درباره برودی این است که در تمام قسمتهایی که آدرین برودی در حال نواختن پیانو است، ما تصویر واقعی دستهای خودش را میبینیم اما صدا، صدای اجرای نوازندۀ حرفهای لهستانی «یانوش اولینیچاک» است. ابتدای قطعات را که آسانتر است آدرین برودی نواخته و بخشای سختتر و تکنیکیتر را نوازنده اصلی. موسیقی پیانیست آمیخته با غم جنگ است و به واسطۀ اینکه کل داستان از زاویه نگاه یک موسیقیدان دیده و روایت میشود، بار عاطفی و احساسی بیشتری روی مخاطب دارد.
موسیقی فیلم ساعتها | ۲۰۰۲ | فیلیپ گلس
ساعتها قصه سه زن است که زندگی همهشان به هم مرتبط است. سه زنی که در رمان بینظیر «ساعت» ها نوشته مایکل کانینگهام داستانهای زندگیشان به هم تنیده است. زندگیای که خود، تحت تاثیر رمان معروف ویرجینیا وولف یعنی «خانم دالووی» است. تاثیر این رمان بر سه نسل از زنان که همگی به نوعی در زندگی خود با خودکشی روبرو بودهاند روایت اصلی این فیلم است. فیلیپ گلس آهنگساز موسیقی متن این فیلم پس از ساخت موسیقی برای ساعتها، زندگیاش به دو بخش قبل از ساعتها و بعد از ساعتها تقسیم شد. استقبال از این اثر که رسما سبک مینی مالیسم را در موسیقی فیلم زنده کرد آنقدر زیاد بود که حتی در سینمای ایران هم تا سالیان سال، فیلمسازان علاقه داشتند که موسیقی فیلمهایشان شبیه به ساعتها باشد. موسیقی ساعتها بر پایه نتهای تکرارشونده با پیانو و سازهای زهی بود و حال پریشان زنان فیلم را بازنمایی میکند.
موسیقی فیلم سرنوشت شگفتانگیز آملی پولن | ۲۰۰۱ | یان تیرسن
آن چشمهای درشت کنجکاو که برق زندگی و عشق دارند، موسیقیای را میخواهند که به آنها جان بیشتری ببخشد. یان تیرسن که با ساخت موسیقی آملی پولن جهانی شد، سنگ تمام گذاشت و برای آنهمه شور زندگی قطعاتی ساخت. هرچند راستش را بخواهید واقعیت این نیست! واقعیت این است که او قبل از ساخته شدن آملی پولن، سه آلبوم موسیقی ساخته بود و بیشتر قطعات این موسیقی فیلم، قطعاتی از همان سه آلبوم هستند که روی فیلم استفاده شدهاند و اصلا آقای تیرسن خودش را آهنگساز موسیقی فیلم نمیداند. بگذریم. چرا؟ چون این موسیقی یکی از موسیقیهایی است که هرگز جهان صوتی سینما آن را به گوشهای ما هدیه نکرد بلکه این سینما بود که ما را به دیدار صداهای پیانو و آکاردئون پاریسی آملی برد. به محض اکران فیلم آلبوم موسیقیاش به یکی از پرفروشترین آلبومهای موسیقی فیلم در جهان تبدیل شد تا آنجا که به قول یکی از منتقدان فیلم، امروز بعد از گذشت بیست سال از اکران آن، شهرت موسیقی این کار از خود فیلم پیشی گرفته و میلیونها نفر در جهان هستند که این اثر سینمایی را تماشا نکردهاند اما موسیقی این فیلم برایشان خاطرهانگیز است. به نظر پربیراه نمیرسد. خودتان هم اگر در طول روز روی زنگ گوشیهای موبایل، آسانسورها، کافهها، اتاقهای انتظار و… این موسیقی را نشنوید جای تعجب دارد. آملی پولن شما را به پاریس میبرد، موسیقیاش اما هرگز اجازه نمیدهد از پاریس برگردید.
موسیقی فیلم ارباب حلقهها | ۲۰۰۱ | هوارد شور
هوارد شور جایی گفته بود که موسیقی ارباب حلقهها را موتیف محور یا ملودی محور ساختهام تا قصههای تالکین را برای مخاطب شفافتر کنم. دنیای تالکین بهعنوان یکی از پیچیدهترین دنیاهای فانتزی تاریخ شناخته میشود، همه کسانی که فیلمها را میبینند کتابها را نخواندهاند و شخصیتها، فرهنگها و اشیا را درک نمیکنند. از موسیقی برای کمک به شفافسازی این داستان پیچیده استفاده شد. وقتی اولین بار این موسیقی را میشنویم، زمینهای سبز و خرم شایر را میبینیم. شور برای خلق موتیفی که یادآور هابیتهای شیرین و خونگرم است، از سازهایی نظیر ماندولین، چنگ سلتی و سوت حلبی استفاده کرد.
نکته قشنگ موسیقی هاوارد شور برای ارباب حلقهها این است که او هرگز فضای جادویی و فانتزی فیلم جسکون را کنار نگذاشت. او جه در صحنهها احساسی و نمایش معصومیت الفها و چه در فضاهای حماسی، حال موسیقی را به موسیقی فیلمهای مرسوم نرساند. حتی در صحنههای وحشت و ترسناک هم سراغ درامهای تایکوی ژاپنی، سندانهای آهنگری و زنجیرههای فلزی رفت و حس «عجیب اما صمیمی» موسیقی را حفظ کرد.
آقای شور که به عنوان آهنگساز ارکسترال موسیقی فیلم شناخته میشود، در ارباب حلقهها نوآوریهایش را در کنار تجاربش به رخ کشید. تا آنجا که این چرخش و این پختگی نه تنها به مذاق مخاطبان بلکه به مذاق منتقدان نیز خوش آمد و در نظر سنجی شبکه رادیویی کلاسیک افام برای انتخاب برترین موسیقیهای متن تاریخ سینما، موسیقی اربا حلقههای به عنوان بهترین موسیقی تاریخ انتخاب شد. جنگ ستارگان جان ویلیامز دوم شد و گلادیاتور هانس زیمر بالاتر از فهرست شیندلر در رده سوم ایستاد. هوارد شور کانادایی در حالی برای ارباب حلقهها در رده بهترین آهنگساز قرار گرفت که در مقایسه با استادانی چون جان ویلیامز، جان باری و المر برنستین چندان شناخته شده نیست.
موسیقی فیلم گلادیاتور | ۲۰۰۰ | هانس زیمر
تصور کنید شما آن کهنه سرباز غیوری هستید که با هزار و یک مشکل روبروی سپاه دشمن جنگیدهاید و حالا با صدها امید و آرزو پس از آنهمه خستگی و نشان دادن رشادت به خانهتان بازگشتهاید و با خانهای سوخته و همسر و کودکانی سلاخی شده روبرو میشوید. خودتان را به بردگی میگیرند و حالا داستان دیوانهکننده دیگری شروع میشود. این قصهای است که هانس زیمر روی آن موسیقی نوشته است. موسیقی گلادیاتور موسیقی است مردانه اما پر از احساس، شما توامان صدای شکوه و افتخار و غم را میشنوید. زیمر برای نشان دادن این شکوه باستانی از سنتور چینی یا «یانگ کین» کهسازی است بسیار قدیمی استفاده کرده. به غیر از این، صدای لیزا جرارد هم روی یکی از قطعات فیلم آمده است. موسیقی گلادیاتور نامزد اسکار و برنده گلدن گلوب همچنین دهها جایزه دیگر شده است.
موسیقی فیلم ای برادر کجایی | ۲۰۰۰ | تی بون برنت
داستان فیلم در میسی سی پی اتفاق میافتد و روزهای سخت دهه ۳۰ و رکود بزرگ را روایت میکند. در روزهایی که فقر در آمریکا بیداد میکند. پیوند پایدار و شنیدنی موسیقی و فقرا-که عموما در آن دوران سیاهان را شامل میشده- هم که شهره خاص و عام است. همین شده که کمتر سکانسی از این فیلم بدون موسیقی است. در عین حال حضور پررنگ موسیقی هم آزاردهنده نیست چرا که تم اصلی با وجود تنوع سبکی در آن حفظ شده است. از طرفی قطعا باید به حضور پرتعداد خوانندگان و نوازندگان در موسیقیای برادر کجایی اشاره کرد.
آلبوم موسیقی این فیلم هم برنده گرمی سال ۲۰۰۲ به عنوان بهترین آلبوم موسیقی سال و برنده گرمی بهترین موسیقی کانتری با صدای دن تیمینسکی بود. آن هم ترانهای که در فیلم توسط جرج کلونی اجرا شد و «من مرد غمهای خاموش هستم» نام داشت. این ترانه بخش عمدهای از موسیقی فیلم را تشکیل میداد چرا که دوبار در فیلم اجرا شد. از طرفی ملودی اصلی این ترانه که در ادامه فیلم با گیتار نواخته میشود، تم کلی فیلم را تشکیل میدهد. همینطور است ترانههایی که آنها را بچهها اجرا کردهاند و به دلیل حضور موثر بچههای مختلف در قصه-مثل سندی- این موسیقیها به خوبی توانستهاند جایشان را باز کنند.
ای برادر کجایی موسیقی مهمی است چون روی فیلم مهمی نوشته شده، بلکه فیلم از بابت زیبایی، ماندگاری و تاثیرگذاری موسیقی تماشایی شده. فکر میکنید این یک جمله اغراقآمیز صرفا تحسینکننده درباره این موسیقی است؟ خیر باور کنید که صرفا رد و بدل اطلاعات بود. موسیقیای برادر کجایی پیش از آغاز فیلمبرداری این فیلم نوشته شده است. چرا که موسیقی این فیلم همچون آثار دیگر حالت بک گراند تصویر یا تکمیل کننده دیالوگها و فضا را ندارد بلکه برعکس، چنان رل مهمی را بازی میکند که فیلمبرداری به نوعی بر اساس آن و با حال و هوایش ساخته شده. این موسیقی، موسیقی است که داستان ساده و یک خطی فرار سه زندانی بینوا از زندان و داستانهای فرعی آن را با روایتهای گوناگون به قصهای جذاب با شخصیتهای چندبعدی پر از قصههای شنیدنی تبدیل کرده است. روایتهای موسیقایی که هرکدام به فراخور لوکیشنهای متفاوت فیلمنامه، به یک سبک موسیقی روایت شدهاند و همین تنوع شنیداری آنچنان خوب از آب درآمده که شده است یکی از جذابیتهای اصلی فیلم. بیخود نیست که با این اوصاف موسیقی فیلمای برادر کجایی یکی از ده ساندترک پرفروش تاریخ سینما شناخته میشود آنهم در شرایطی که شالوده اصلی موسیقی را سبکهای کمفروش تشکیل میداد.
تی بون برنت و برادران کوئن با موسیقی متن این فیلم کاری تقریبا غیرقابل درک انجام دادند: آنها به موسیقیهای دهه ۵۰-۸۰ آمریکا تکیه کردند. ا تی بون برنت سرپرست و تهیهکننده موسیقی بود. او موسیقی سبکهای مختلف آمریکا را از گاسپل و کانتری گرفته تا بلوز، بلوگرس و البته موسیقی فولکلور را با استفاده از قطعات آرشیوی و همچنین موسیقیهایی که خودش نوشته بود در هم آمیخت و تابلوی کلاژی زیبا از این گوناگونی به وجود آورد. اما حتی از قطعات خوانندگان نامآور قدیمی هم با فیلترهای جدید استفاده کرد تا آنجا که فقط آشنایان یا خوانندگان کمتر شناختهشده قدیمی میتوانند بفهمند که این قطعات قدیمیاند. به جز سبکهای یادشده، اضافه کنید به این لیست، تن آوازهای دستهجمعی زندانیانی را که با ریتم کلنگهایشان در حال سنگ شکستن زیر آفتاب سوزان میسی سی پی در حال همخوانیاند. آوازهایی شبیه به موسیقی گاسپل که با صدای زمخت مردانه، نوای تمام رنجها و آرزوهایی است که آنها دارند. شاید تنها تفریح دسته جمعیشان. تنوع سبکها و صداهای مختلف در این ساندتراک باعث شده تا به عنوان نمونه صوتی از بسیاری از سبکهای فراموششده یا در آستانه فراموشی در دانشگاهها و آکادمیهای هنر تدریس شود.
موسیقی فیلم در حال و هوای عشق | ۲۰۰۰ | شیگرو اومبایاشی
فیلمهای خوب عاشقانه، شانسهای آهنگسازانند. آهنگساز خوششانس اگر فیلم خوب گیرش بیاید که پر از عشق و احساس و نماهای تماشایی باشد، اگر موسیقی خوب ننویسد، باید یه قریحهاش شک کرد. خوشا به حال آقای شیگرو اومبایاشی که وونگ کار وای سراغش رفت. و چه خوب شد که والس آرامی که صدای ویولن سل آن با آن نتهای کشداری که مینوازد، بارزترین صدای «در حال و هوای عشق» است. صدایی که به جای تمام حرفهای عاشقانه نگفته فیلم رساست و سرشار از عشق.
وونگ کار وای از اساس از آن دست فیلمسازانی است که اهل موسیقی است و موسیقیهای خوب گوش میکند. زمانی که قرار بود تریلر فیلم در هنگ کنگ و آمریکا پخش شود و هنوز موسیقی فیلم آماده نشده بود، او موسیقی یکی از ترکهای آلبومی به نام (In the Mood for Love) را استفاده کرد و بعدتر هم نام همان آلبوم را به عنوان نام انگلیسی در نظر گرفت. هرچند همه ما موسیقی در حال و هوای عشق را به نام اومبایاشی میشناسیم اما وونگ کاروای برای آهنگسازی موسیقی فیلمش از دو آهنگساز کمک گرفت. شیگرو اومبایاشی و مایکل گالاسو. دو آهنگسازی که هیچگاه بعد از ساخت این موسیقی نتوانستند این موفقیت را تکرار کنند و موسیقی به زیبایی آن بسازند. علیرغم اینکه هر دوشان کلی موسیقی ساختند، هنوز که هنوز است نام این دو آهنگساز به خاطر این موسیقی است که سر زبانهاست. موسیقی که شنونده اگر بخواهد هم نمیتواند آن را فراموش کند. هم به دلیل زیبایی ملودی و هم به خاطر تکرار بیش از اندازه ملودی اصلی در طول فیلم! شاید باورتان نشود اما ملودی اولیه در حال و هوای عشق که بعد از گذشت دقایقی از تیتراژ ابتدایی آغاز میشود، در طول فیلم ۹ بار تکرار میشود. آن هم بدون کمترین تغییری. آهنگسازانش شانس آوردهاند که موسیقی خوبی ساختهاند که آدم هربار که آن را در ترکیب با آن ۴۹ دست لباس قهرمان زن فیلم و آن همه رنگهای زیبای خود فیلم میشنود خوشش میآید وگرنه تحمل نه بار شنیدن یک ملودی در طول یک ساعت و اندی واقعا دشوار است.
موسیقی فیلم تایتانیک | ۱۹۹۷ | جیمز هورنر
همراهی دو جیمز در فیلمسازی و آهنگسازی، خروجی استثنائی داشت که شد تایتانیک. ممکن است همه موسیقی تایتانیک را با قطعه آخرش با صدای سلن دیون بشناسند همچنانکه از فیلم برای خیلیها عشق میان جک و رز ماند. موسیقی حماسی و در عین حال احساسی جیمز هورنر با آن ملودی ماندگار و سوزناکش روی تصاویر باشکوه کشتی بعید است از ذهن تماشاگر به این سادگیها پاک شود. موسیقی تایتانیک همچون خود فیلم داستان شکوه عشق است. هم شکوه و عظمت آن را همچون خود کشتی به نمایش میگذارد و هم غم عشق و فقدان آن را. موسیقی فیلمنامه هم به کمک این حال و هوا آمده. یادتان بیاید تصویر ویولننوازانی را که روی عرشه در بحبوحه برخورد کشتی به کوه یخ ایستاده بودند و برای روحیه بخشی به دیگران ساز میزدند. اسکار آن سالها و حاضر شدن جیمز هورنر روی استیج با ارکستر بزرگ و اجرای سلن دیون هم از آن دست خاطراتی است که به موسیقی باشکوه تایتانیک -ورای فیلم-سنجاق شده است.
موسیقی فیلم شجاع دل | ۱۹۹۵ | جیمز هورنر
ویلیام والاس، جنگجوی اسکاتلندی، هموطنان خود را برای رهایی سرزمین خود از ظلم ادوارد اول پادشاه انگلستان به شورش هدایت میکند. این خرده داستان شجاع دل است! اما واقعا اولین فیلم مل گیبسون با آن بازی جادویی و خیرهکنندۀ خودش که هرگز در فیلمی تکرار نشد این نیست! داستان آمیخته به عشق، ظلم، شورش و مرگ سِر ویلیام والاس. برای این داستان شنیدنی و دیدنی، جیمز هورنر موسیقیای را نوشت که یکی از ماندگارترین آثار خودش بوده و هست و توسط ارکستر سمفونیک لندن اجرا شد. موسیقی دلانگیز شجاعدل، تحسین منقدان و مخاطبان را در پی داشت و نامزدی و برنده شدن انبوهی از جوایز از اسکار و گلدن گلوب گرفته تا بفتا. صدای فلوت اسکاتلندی یا همان بگپایپ که هم حزن را به فیلم تزریق میکند و هم اصالت اسکاتیش را به مخاطبان یادآوری میکند، صدای شجاع دل است.
یادتان میآید صحنه قتل وحشیانه همسر والاس را؟ همان دختری که دوست بچگیهایش بود و ما اولین بار صدای حزنانگیز فلوت را در آن صحنه شنیدیم؟ زمانی که همسرش میشود و عاشقانه زندگیشان را شروع میکنند، توسط دشمن کشته میشود و موسیقی با همان تم ابتدایی، شنیده میشود. ملودیای که اوج اندوه والاس را نشان میدهد. میتوانید صحنهای که والاس در حالی که دو دست را به نشانه تسلیم بالای سر برده و روی اسب به سمت همسر مقتولش موزون میآید را فراموش کنید؟ در این صحنه نه تنها ساز فلوت و تم اصلی که ارکستر زهی هم اضافه شده و همنوا با هم این فاجعه را میسرایند. آخرین لحظه که البته دلخراشترین هم هست، صحنه مرگ مسیحوار والاس است اما موسیقی هورن از همان ابتدای شلوغی و همهمه جمعیت که تماشاگر صحنه قتل والاساند، آرام و تاثیرگذار نواخته میشود. تا اینکه این موسیقی آرام به تصاویر آرامتر شمشیر لرزان والاس در چمنها وصل میشود و تم اصلی به بهترین شکل نواخته میشود.
موسیقی فیلم پالپ فیکشن | ۱۹۹۴ | کارین رکتمن
به دنیای تارانتینو خوش آمدید! این حتما صدای موسیقی پالپ فیکشن است. فکرش را بکنید به تماشای آن قابهای جسته و گریخته و در عین حال به هم پیوسته نشستهاید و صدای انواع ژانرهای موسیقی را میشنوید. آن هم موسیقیهایی که آقای کارگردان در انتخابشان نظارت صد در صدی داشته است. موسیقی پالپ فیکشن از بلوز تا راک تا کلاسیک تا پاپ یا هر ژانر موسیقی دیگری که فکرش را بکنید دارد. موسیقی هم در پالپ فیکشن روایتهای عامه پسند خودش را به موازات فیلم دارد و مثل یکی از شخصیتهای اصلی ایفای نقش میکند.
موسیقیها عمدتا از موسیقیهای فانک دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی نشأت گرفته یا انتخاب شدهاند. هرآنچه که به خاطر خشونت بالا در دیالوگهای فیلم گفته نمیشود در موسیقی روایت میشود. به اینها اضافه کنید صحنههایی که شخصیتها در حالات عجیب و غریبشان برخی از قطعات را میخوانند.
موسیقی فیلم فارست گامپ | ۱۹۹۴ | آلن سیلوستری
مانند فارست گامپ بدوید و بیایید در مورد اینکه چرا موسیقی متن فارست گامپ بهترین موسیقی متنی است که تا به حال به گوش ما رسیده است صحبت کنیم. این موسیقی ما را به سفری در میان دهها آهنگهای نمادین میبرد، که روح هر دوره را کاملاً به تصویر میکشد. از الویس پریسلی گرفته تا موسیقیهای جنگ که در صحنههای جنگ ویتنام آنها را میشنوید. اگر فیلم فضای فانتزیاش را دارد در موسیقی هم همین فضا منعکس شده است. ترکیبی از راکاند رول، فولک، سول و ژانرهای دیگر را در فارست گامپ میتوان شنید.
موسیقی فارست گاپ علاوه بر بکارگیری از این موسیقیهای آرشیوی، بر پایه سازهای زهی سوار شده است. به یاد بیاورید یکی از احساسیترین لحظات موسیقی را زمانی که فارست با پسرش به ماهیگیری رفته و موسیقی احساسی با ویولنها نواخته میشود. آلبوم موسیقی فارست گامپ با استقبال بسیار فراوانی مواجه و بسیار پرفروش شد. دلیلش هم قطعاتی بود که ما بین موسیقی اریجینال استفاده شده بود. جوئل سیل تولیدکننده موسیقی متن فیلم فارست گامپ رباره آلبوم موسیقی فارست گامپ میگوید: “ما ترانههای شناخته شدهای میخواستیم که بتوانند بازههای زمانی مختلف را نشان دهند، در عین حال نمیخواستیم با چیزی که به صورت سینمایی رخ میداد مداخلهای داشته باشیم. آلبوم قطعاتی از هنرمندان دهه ۵۰ تا ۸۰ میلادی و به درخواست کارگردان تماما آمریکایی بود. آلبوم در بیلبورد رتبه دوم را کسب کرد و حدود ۱۲ میلیون نسخه فروخت. البوم موسیقی متن ارجینال فیلم هم نامزد اسکار شد و خیال همه را بابت موفقیتش راحت کرد.
موسیقی فیلم سینما پارادیزو | ۱۹۸۸ | انیو موریکونه
توتوی کودک یا همان کارگردانی که بعدها او را در بزرگسالی به نام سالواتوره دی ویتا میشناسیم، دیوانهوار سینمای را دوست دارد. رویاهایش را در سینما جستجو و زندگی میکند. توتو هر روز با ذوق و شوق به سینما پارادیزو، که سالن سینمای محلیشان است میرود تا هم فیلم ببیند هم با آلفردوی آپاراتچی معاشرت کند. بعد از اینکه پایش به اتاق آپارات هم باز میشود، رویا جلوهای دیگر از خود را به او مینمایاند. او عشق را از صفر تا صد با سینما تجربه میکند. عشقی که او را قوی کرده است. موریکونه هم برای این عشق بزرگ و طولانی، قطعه اصلی فیلم را «عشق» نام گذاشت. قطعهای که تمام فیلم بر مدار همان میچرخد.
سینما پارادیزو را موریکونه همراه با پسرش آندریا ساخت و اولین همکاری جوزپه تورناتوره و انیو موریکونه بود. اما این همکاری مدتدار شد. دلیلش را هم شما میدانید هم ما. آنقدر این تجربه موفق بود که تورناتوره تا به امروز همچنان انتخاب موریکونه بزرگ بوده و هست. اما در میان کارهای خود موریکونه هم سینما پارادیزو حال و هوایی خاص دارد. او واژه «نوستالژی» را برای این فیلم معنا کرده است. هرچند تمامی تصاویر این فیلم بر مبنای خاطرت میچرخد اما در سینما پارادیزو موسیقی به شکلی جادویی، رویا را منعکس کرده است. موریکونه این رویاگونگی را با استفاده از ساز پیانو آن هم در گامهای زیر و تکرار ملودیهای آرام و بسیار ساده که شبیه ترانههای لالایی هستند به نت تبدیل کرده است. در قطعه «اولین جوانی» هم این حالت رویاگونگی و در عین سرزندگی کاملا مشخص است. قطعات «تم عشق» و «برای عشق» قطعات مرکزی این موسیقی هستند که بارها و بارها در ورژنهای مختلف روی فیلم شنیده میشوند. موریکونه و پسرش اندوخته موسیقیشان را یکجا در سینما پارادیزو ریختند اما سودی که از این سرمایهگذاری بردند هنوز که هنوز است روی ذهن و قلب میلیونها آدم ماندگار است و جواب میدهد.
موسیقی فیلم هزاردستان | ۱۹۸۷ | مرتضی حنانه
علی حاتمی جایی درباره موسیقی گفته بود: «هر کس که به فیلمهای قبلی من کوچکترین نگاهی بکند، متوجه علاقه و توجه من به موسیقی در کل، و موسیقی ایران به طور مشخص میشود. از همان آغاز، از اولین فیلمم «حسن کچل» این علاقه را نه پنهان کردهام و نه بیتوجه از آن گذشتهام، بلکه همیشه به آن پرداختهام. اساسا به مایههای هنر ایران عشق و علاقه دارم و طبیعی است که به موسیقی ایرانی هم بهعنوان یکی از پایههای اساسی آنها علاقه داشته و دارم.»
موسیقی سریال هزاردستان جزو معدود موسیقی فیلمهای ایرانی است که در لیستهای منتخب بهترین موسیقی فیلمهای جهان آمده است آن هم در حالیکه موسیقی سریال است و موسیقی فیلم نیست. برای شما هم احتمالا مثل ما شاخصه موسیقی این سریال آهنگ تیتراژ ابتدایی آن است. تیتراژی که روی صفحه مشکی پر از نوشتههای سیاه با قابهای طلایی بالا میآمد و بعد به چهره آدمها و شخصیتهای جذاب هزاردستان میرسیدیم. این تیتراژ را استاد حنانه بزرگ بر اساس پیش درآمدی در آواز اصفهان ساختۀ مرتضی نی داوود نوشت و حالا بعد از دههها به همان طراوت در ذهنها مانده. موسیقیای که تمام قد و همپای کارگردانی، بازیها و داستانهای دهه ۲۰ خورشیدی بود.
عادتهای فیلمسازی علی حاتمی به روایت خودش
حنانه موسیقی سریال هزاردستان را در هفت قسمت نوشت. از ملودیهای قدیمی تهرانی و سنتی، ترانههای روحوضی، کوچهبازاری و کافهای استفاده کرد و آنها را با تغییراتی وارد فضای سینمایی کار خودش کرد. او تمامی این موسیقیها را در بافت ارکستراسیون موسیقی ایرانی که در آن تبحر ویژهای داشت گنجاند. هرچند حنانه اساسا در زمانه خودش یکی از آن آهنگسازانی بود که ساختارشکنی جزو اصول کارش بود. چندان علاقهای هم به موسیقی ایرانی نداشت اما در هزاردستان این علاقمندیهای فردی را کنار گذاشت و سراغ سازهای ایرانی رفت. او که در غرب تحصیل کرده بود علیرغم اختلافی که در میانه راه با علی حاتمی پیدا کرد در اوج بمبارانهای جنگ ایران و عراق در تهران ماند و با علاقهای وافر موسیقی هزاردستان را نوشت. اگکر هنوز بعد از سی سال ما همچنان موسیقی هزاردستان را با عشق میشنویم شاید دلیلش همان عشق و وسواسی باشد که آهنگسازش صرف ساخت آن کرده بود.
فیلم جنگ ستارگان | ۱۹۸۷ | جان ویلیامز
حالا کار به انجمن فیلم امریکا نداریم که موسیقی جنگ ستارگان را به عنوان بهترین موسیقی متن سینمای امریکا در تمام دورانها انتخاب کرده است، اما انصافا چند تیزر را میشناسید و چند زنگ گوشی موبایل و هزار فضای صوتی دیگر که از موسیقی حماسی و هیجانانگیز جان ویلیامز استفاده کرده و میکنند؟ موسیقی جنگ ستارگان همچون نام فیلم پر از حماسه و هیجان است. ما در موسیقی نیز همچون خود تصاویر شاهد ماجراجویی فضایی حماسی هستیم.
قطعه معروف «مارش امپراتوری» از آن دست قطعاتی است که شنیدنش حتما آدم را یاد فضاهای مریخی فیلم میاندازد. حالا فکرش را بکنید که این فیلم زمانی که ساخته شد این نوع سازهای الکترونیک چندان پیشرفته نبودند و ویلیامز به بزرگی امروز و تبحر حالا نبود اما او در همان سن و سال یک شاهکار سمفونیک ساخت که به اندازه خود فیلم امروز کالت شده است. . این فقط تمهای اصلی نیستند که موسیقی متن فیلم جنگ ستارگان را خارق العاده میکنند. توجه ویلیامز به جزئیات و توانایی تطبیق موسیقی با صحنههای خاص چیزی جز نبوغ نیست. از دعواهای هیجانانگیز سگ در فضا گرفته تا دوئلهای احساسی با شمشیرهای نوری، موسیقی هر لحظه را بالا میبرد، درام را تشدید میکند و ما را عمیقتر در داستان غرق میکند.
موسیقی فیلم آمادئوس | ۱۹۸۴ | موتسارت
داستان آمادئوس داستان زندگی، موفقیت و مشکلات ولفگانگ آمادئوس موتزارت به روایت آنتونیو سالیهری، آهنگساز همعصر موتسارت است که شهرتش در تاریخ بیشتر به واسطه حسادتهایش به اوست. او که عمیقاً به استعداد موتسارت حسادت میکرد، این ادعا را داشت که موتسارت را به قتل رسانده است. طبیعی است که در چنین فیلمی که در وهله اول و ورای این داستان، به زندگی موتسارت میپردازد، به قطعات ساخته شده توسط این آهنگساز بزرگ اختصاص دارد. هرچند فیلم نام سائول سانتز را به عنوان سازنده موسیقی فیلم بر خود دارد اما تقریبا تمامی قطعات از ساختههای موتسارت هستند و در جلال و شکوه دوران کلاسیک با آن لباسهای فاخر و گریمها و آرایشها خوب شنیده میشود.
موسیقی فیلم روزی روزگاری در آمریکا | ۱۹۸۴ | انیو موریکونه
فیلم، فیلمِ لئونه باشد و موسیقی، موسیقیِ انیو موریکونه! خودتان بگویید توقعی کمتر از شنیدن شاهکار میتوان داشت؟ موسیقی روزی روزگاری در آمریکا از آن موسیقیهایی است که نه تنها شنیدن یک نت آن کافی است که آن را به یاد بیاورید، بلکه صدایسازی همچون فلوت آرژانتین یا همان دیجیریدو هم حتی در موسیقیهای دیگر شما را یاد این اثر جاودانه انیو موریکونه بزرگ میاندازد. نمیدانم اگر موریکونه نبود آیا باز هم شانس این را داشتیم که اینقدر موسیقیهای ناب را در طول زندگیمان بشنویم؟ آن هم در دنیایی که به همین موسیقیها که کلمه «شاهکار» خوب به قامتشان مینشیند، این همه بیمهریها شده است!
شما باورتان میشود که تم اصلی موسیقی روزی روزگاری آمریکا را موریکونه برای فیلم دیگری نوشته و آن فیلمساز موسیقیاش را رد کرده بود؟ آنوقت موریکونه تصمیم میگیرد وقتی سرجیو لئونه- همکلاسی قدیمی اش- از او میخواهد که موسیقی این فیلم را بسازد، به آن قطعات رد شده گوش کند و ببیند آیا خوشش میآید یا نه؟ لئونه هم که خوب معلوم است نه نمیگوید. بنابراین تم «دبورا» که یکی از تمهای جاودانه این موسیقی است در اصل برای این فیلم ساخته نشده بوده. تازه یک چیز جالب دیگر هم این است که آقای سرجیو لئونه از زمان روزی روزگاری در غرب یک بدعتی را در زمینه ساخت موسیقی فیلم گذاشت که کمی عجیب و غریب است. او ارکستر را سر صحنه فیلم میآورد و بخشی از موسیقی را همانجا ضبط میکرد! باور کردنش کمی تا اندازهای دشوار است اما واقعیت دارد. تازه بد نیست این را هم بدانید که انیو موریکونه هنوز فیلمبرداری فیلم تمام نشده بود، نوشتن و ضبط موسیقی روزی روزگاری در آمریکا را تمام کرده بود.
خود موریکونه گفته من آنقدر با لئونه همکاری کرده بودم که هم خوب دنیای فیلمهایش را میشناختم و هم میدانستم چه میخواهد! از اینها گذشته روزی روزگاری در آمریکا پر است از ترانههای خاطرهانگیز و زیبا که از جمله آنها میتوان به ترانه «سامرتایم» و از آن مهمتر «دیروز» یا همان «Yesterday» بیتلز اشاره کرد که چقدر مضامینش با فیلم و به یاد آوردن کودکی و دویدنهای زیر پل بروکلین همخوانی حسابی دارند. واژه نوستالژیک برازنده موسیقی روزی روزگاری در آمریکا است با آن صدای فلوت و نتهای کشیدهای که با ویولنها نواخته میشود، و از همه مهمتر قرار گرفتن آنها روی تصاویری به رنگ سپیا که خودش بار خاطره را به همراه دارد.
موسیقی فیلم پدرخوانده | ۱۹۷۲ | نینو روتا
از موسیقی پدرخوانده صحبت کردن، از آن کارهای دشوار است! به همان دشواری که بخواهید از خود فیلم و سهگانه جاودانه کاپولا حرف بزنید. کافی است چشمهایتان را ببندید تا در یک لحظه، والس زیبای پدرخوانده و آن ملودیِ فراگیر را بشنوید. نینو روتای افسانهای آهنگسازی پدرخوانده را انجام داد و خط اصلی ملودیاش را نوشت و فقط پنج سال بعد از آن بود که مرگ سراغش آمد و یکی از پدران معنوی موسیقی فیلم جهان را از سینما گرفت. کاپولا سال ۱۹۷۲ سراغش رفت و آهنگسازی پدرخوانده را به او سفارش داد. زمانی که کاپولا تصمیم به انتخاب روتا گرفت، روتا در کارنامهاش همکاری با فدریکو فلینی، لوچینو ویسکونتی و فرانکو زفیرلی را داشت و آهنگساز معتبری بود. برنامهاش هم برای پدرخوانده صرفا گنجاندن موسیقی ساخته شدهاش از قبل نبود بلکه استفاده کردن از موسیقیای بود که بتواند فیلم را جلو ببرد و داستان پیچیده و سنگین خانواده دون ویتو کورلئونه را با موسیقی به مخاطبان فیلم نزدیک کند. شخصیت محوریاش همچنان که نام فیلم از آن گرفته شده دون کورلئونه است که موسیقی هم روی آن مانور میدهد. کورلئونه سیسیلی است. بنابراین موسیقی هم صدای سیسیل را باید در خود داشته باشد. صدای سیسیل از دریچه وجود دون. این والس که موتیف اصلی موسیقی است، برای ما آهنگ زندگی است با تمامی ابعادش، از بزرگ شدن کورلئونه تا کار کردنش و تا لحظه ناگهانی مرگش پیش چشمهای نوهاش.
هرچند نینو روتا محکوم به کپی برداری شد و نتوانست در سال ۱۹۷۲ اسکار بهترین موسیقی را بگیرد اما از سویی جوایز دیگر را گرفت و موسیقیاش حسابی سر زبانها افتاد و از سویی دیگر در سال ۱۹۷۴ برای قسمت دوم پدرخوانده اسکارش را هم گرفت. هرچند این را هم بدانیم که در ساخت موسیقی قسمتهای دوم و سوم «پدرخوانده»، دو آهنگساز دیگر یعنی پیترو ماسکانی و کارمینه کوپلا نیز دست اندر کار ساخت موسیقی بودند، اما خیلی بعید است بیننده یا شنوندهای به غیر از خط ملودی اصلی پدرخوانده-همانی که روتا ساخت- چیز دیگری از موسیقی این فیلم را یادش بیاید. دلیلش هم مشخص است. موسیقی ساخته شده توسط روتا آنقدر قوی و جذاب است که جایی برای فراموشی نمیگذارد.
موسیقی فیلم آوای موسیقی (اشکها و لبخندها) | ۱۹۶۵ | ریچارد راجرز
نوستالژیکترین موسیقی فیلم تاریخ سینما حتما همین موسیقی فیلم است. به قول نویسنده رولینگ استون اگر بشود عنوان موسیقی فیلم را جدای از موزیکال بودن فیلم حتی، برای چیزی در نظر گرفت بیشک این عنوان، شایسته آوای موسیقی یا همان اشکها و لبخندهاست. دیگر نیازی نیست که از کافی بودن شنیدن حتی یکی دو نت ابتدایی این موسیقی برای بیاد آوردن کل آن صحبت کرد بلکه باید گفت که خیلیها چینش نتهای موسیقی و صدای آنها را از راه همین فیلم آموختند به خصوص با ترجمه روان و بیادسپردنی آن به فارسی؛ دو دو شب نخوابیدم/ر روی ماهت دیدم/می میخواد بیاد بارون/فا فال میگیرم اکنون/سل صلح خیلی بهتره/لا لادن دل میبره/سی سیرم دیگه از تو. موسیقی این فیلم را شاید بتوان تنها موسیقی فیلم دوبلهشدهای دانست که علیرغم اوریجینال نبودن در خاطره جمعی شنیداری ما ایرانیها جایگاه ویژهای دارد. طبیعی است که با وجود ترانهسرایی همچون کریم فکور و خوانندگان متبحری چون رشید وطندوست انتظاری جز این نمیتوان داشت.
آهنگساز آمریکایی ریچارد راجرز قطعات اشکها و لبخندها را ساخت و همکار همیشگیاش اسکار هامرستاین ترانهها را سرود. سایر موسیقیهای این فیلم را ورنر فون تراپ نوشته بود که هنوز در دانشگاههای هنر سینما در سراسر دنیا تدریس میشود. قطعا دادن اسکار بهترین موسیقی فیلم سال ۱۹۶۵ عادیترین و قابل پیشبینیترین کاری بود که میشد در حق موسیقی این فیلم کرد. آن هم برای موسیقی که از همان سالی که آلبومش منتشر شد تا سه سال بعدش بهترین و پرفروشترین آلبوم خیلی از کشورها از جمله انگلستان بود و هنوز که هنوز است هر سال نسخههای مختلفی از آن به مناسبت سالگردش آن با امکانات جدید روانه بازار میشود و همچنان میفروشد. جالب اینجاست که نه تنها اشکها و لبخندها سالهاست که یکی از اصلیترین قطعات رپرتوار ارکسترها در اجرای قطعات موسیقی فیلم است بلکه از قطعات انتخابی ارکسترهای کودکان هم هست.
موسیقی فیلم کازابلانکا | ۱۹۴۲ | مکس اشتاینر
هنوز که هنوز است اگر کسی بخواهد مثالی از عشق و فیلم عاشقانه بیاورد، کازابلانکا را مثال میزند. طبیعی است که برای نمایش صدای این عشق آتشین و غمگنانه، موسیقیای از همان جنس لازم است. ریک کافهدار را با آن بارانی و سیگار گوشه لبش بیاد بیاورید…با آن نگاههای نافذ و عشقی که در پاریس جا میماند. حالا این عشق پس از سالیان بار دیگر سر از مراکش درآورده و در کافه جلوی او و سام پیانیست نشسته است. قلب آدم از خواندن این داستان هم درد میگیرد چه برسد به اینکه با آن آب و تاب تماشایش کند.
مکس اشتاینر بزرگ که از بنیانگذاران موسیقی فیلم است و موسیقی فیلمهایی چون کینگ کنگ و بر بادرفته را آهنگسازی کرده است برای کازابلانکا سنگ تمام گذاشت و تمی را ساخت که همچنان بیادماندنی است. خاطرتان بیاید قطعهای را که دوست رنگینپوست ریک، سم به نام «بگذار زمان بگذرد» با پیانوی کافه مینوازد و در بخشی از فیلم شما تم اشنایدر را با آن میشنوید. اولین لحظهای که ایلزا وارد کافه میشود و از سام میخواهد که قطعه قدیمی خودش و ریک را بنوازد و بعد بار دیگر ریک را در حالی پریشان میبینیم که خواستار نواخته شدن این قطعه است. این قطعه تا آنجا مورد علاقه تماشاگران قرار گرفت که وودی آلن نمایشنامهای را براساس «دوباره بزن، سم» نوشت. این قطعه جان موسیقی اشنایدر است، قطعهای که ما را با وجوه مختلف احساسات شخصیتها، عشق، خشم و تنفری که در میان آنها جابجا میشود آشنا کند. هربار با اینکه سم همان قطعه قدیمی را مینوازد اما ما به واسطه تفاوت حال و هوای فیلم با آنها همراه شده و ما هم با واریاسیونهای متفاوتی قطعه را میشنویم.