نگاهی به فیلم سال گربه و دلایل موفقیتاش در گیشه | مُسکِن سینمایی
سال گربه دومین فیلم سینمایی تقیزاده بعد از فیلم سینمایی زرد و سومین اثر نمایشی وی پس از فیلم زرد و سریال حرفهای است. تغییر مسیر این فیلمساز پس از دو اثر کاملا جدی با محتوای تراژیک و معمایی بیش از هر چیز این نکته را تداعی میکند که تقیزاده در مسیر موج متداول و بفروش سینمای ایران یعنی کمدیها گام برداشته و از این رو تجربه فیلمسازی خود در دو اثر قبلی را رها کرده و به سراغ کمدی آمده است.
ادعای فیلمساز البته چیزی به جز این است چرا که او در چند مصاحبه اخیرش ادعای ساخت یک کمدی متفاوت از جنس فانتزی را داشته است. اظهاراتی که به نظر نمیرسد با مولفهها و شاخصهایی که در فیلم وجود دارد حتی به مولفههای نزدیک سینمای فانتزی تاریخ سینما که سردمدار آن تیم برتون است، نزدیک شده باشد. در اینجا اعتراف کیانوش عیاری برای ساخت کمدی ویلای ساحلی برای گذران زندگی و نمایش ندادن فیلمهایش به ذهن متبادر میشود که صادقانه اذعان داشته بود که هدفش از ساخت کمدی در این روزهای جامعه و احوالات سینمای ایران نه مسائل زیباییشناسی و هنری بلکه معیشت و اقتصاد کمدیهای بفروش بوده است. (استفاده از پژمان جمشیدی و رضا عطاران به عنوان نمونههای برجسته بازیگران کمدی نیز شاید در همین راستا بوده است.)
از تحلیل فروش فیلم که گویی مهمترین موضوع برای سازندگان و مدیران سینمایی است اگر شروع کنیم میتوان به فروش حدود ۵۰ میلیاردی سال گربه در ۵۰ روز نخست اکرانش (متوسط هر روز یک میلیارد) اشاره کرد. فروشی قابل توجه که آن را بعد از «تمساح خونی» و «مست عشق» در زمره پرفروشترین فیلمهای سال قرار داده و بعید نیست گوی سبقت را از فیلم حسن فتحی برباید و در نیمه نخست سال به عنوان دومین فیلم پرفروش سال لقب گیرد. فروشی که به نظر میرسد بیش از هر چیز به جامعه و الگوهای سینمایی امتحان پس داده اینگونه فیلمها مرتبط باشد.
اوج محتوازدگی این آثار جایی رخ میدهد که تمهیدات فرمی و فضاسازی بصری آنها از رقص و آواز و موسیقی و بازی به اتمام میرسد و در اینجا است که از هیچ کوششی برای سرگرم کردن و حتی فریب دادن مخاطب فروگذار نمیکنند
درباره اقبال عمومی به فیلم سال گربه چند شاخص را میتوان به طور ویژه مورد بررسی قرار داد مثلا اینکه در دو سال اخیر و بعد از ناآرامیهای ۱۴۰۱، اقبال جامعه به فیلمهای کمدی رشد چشمگیری داشته به نحوی که پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران (به استناد بهای بلیط۴۰ تا ۶۰ هزار تومانی) فیلم «فسیل» بوده که در سال ۱۴۰۲ و بعد از این اتفاقات نمایش داده شده و دیگر فیلمهای کمدی سال گذشته از جمله «هتل»، «هاوایی» و «شهر هرت» نیز پرفروش شدند از این رو به نظر میرسد ساخت فیلم کمدی در وهله اول نیاز و خواسته مخاطب است و پس از آن، داشتن برخی المانهای کمدی و فضاسازیها میتواند موفقیت آن را در گیشه تضمین نماید.
سال گربه در مسیر کمدیهای بفروش سینمایی علاوه بر حساب باز کردن روی اقبال جامعه به این ژانر، از برخی الگوهای امتحان پس داده نیز استفاده کرده است. شاید شاخصترین نمونه بهرهگیری از الگوها، حضور بهرام افشاری در کسوت بازیگر نقش اول فیلم است. هنرپیشهای که به نظر میرسد فروش ۳۰۰ میلیاردی فسیل تا حد زیادی به حضور و هنرنمایی او مربوط است و در حال حاضر بهترین کمدین سینمای ایران و بالاتر از پژمان جمشیدی و رضا عطاران است. برای نمونه مقایسه کنید فروش ناامیدکننده فیلم ویلای ساحلی با حضور دو بازیگر مطرح سینمای کمدی یعنی پژمان جمشیدی و رضا عطاران که نتوانست بیش از ۶۵ میلیارد فروش کند با حضور بهرام افشاری که تا به اینجا دو فیلم آخرش ۳۷۰ میلیارد فروش کردهاند. البته تنها دلایل فروش فیلم سال گربه و حتی فسیل حضور افشاری نبوده اما حضور وی و تواناییهای بازیگری او در نقش کمدی و جدی نقش مهمی در این اقبال و فروش داشته است.
عامل مهم دیگر در فروش فیلمهای کمدی اخیر سینمای ایران از قبیل سال گربه، فیلمنامه آنها است. این فیلمنامهها با وجود اینکه از توانایی قصهگویی و دیالوگنویسی به معنای دقیق کلمه برخوردار نیستند اما تمهیداتی را برای لحظات مختلف فیلم تدارک دیدند که بیش از همه ریتم را بهبود میبخشند و باعث نمیشود که مخاطبان متوجه اشکالات و ایرادات قصه شوند. به عبارت روشنتر، نویسندگان این آثار با دورزدن مخاطب و سرگرم کردن آنها تنها فضایی خوش ریتم و البته بیسر و ته را برای مخاطبان خود طراحی میکنند که اگرچه این طراحی با تیزهوشی و هوشمندی انجام شده اما در جهت تقویت سلیقه سینمایی مخاطب و همچنین تقویت فرهنگ و اندیشه تماشاگر صورت نمیگیرد.
اوج محتوازدگی این آثار جایی رخ میدهد که تمهیدات فرمی و فضاسازی بصری آنها از رقص و آواز و موسیقی و بازی به اتمام میرسد و در اینجا است که از هیچ کوششی برای سرگرم کردن و حتی فریب دادن مخاطب فروگذار نمیکنند.
سال گربه در قصه مسیر مهم و قابل تحلیلی را دنبال نمیکند و تنها به شوخیها، فضاسازی، ریتم و برخی ایدههای امتحان پس داده بسنده میکند. الگوها و ایدههایی که علاوه بر اینکه امتحان پس داده و تکراری هستند، به شدت از نظر محتوایی تهی هستند گویی سازندگان این آثار تنها به فکر برگشت سرمایه و فروش درگیشه هستند و با اتکا به فرمولهایی که قابل استفاده در فیلمهای مختلف است و بهرهگیری از برخی بازیگران طنز بفروش از جمله بهرام افشاری که آنقدر سرش شلوغ شده که برای حضور در سریال «پایتخت» این پا و آن پا میکند، به قولی کار را در میآورند و علاوه بر رضایت تهیهکننده، مدیران سینمایی و عوامل، به نوعی مخاطب را نیز از تماشای فیلم راضی میکنند غافل از اینکه این گونه آثار تنها به مثابه سراب و مُسکِنهایی هستند که اگرچه در کوتاه مدت باعث آرامش و رضایت میشوند اما درمانی برای عصبانیتها، ناآرامیهای درونی و مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه نیستند و به نظر میرسد دوره آنها نیز تمام خواهد شد و مردم از فرمولهای تکراری جذب مخاطب این گونه فیلمها عبور خواهند کرد.