تحقیقات بازپرس جنایی در پرونده سقوط مرگبار ۲مرد جوان به چاه ۳۰متری در نمایندگی یکی از خودروسازان معروف، اسرار جویندگان گنج را فاش کرد. ۵نفر از کارکنان این نمایندگی با حفر چاه در جست‌و‌جوی گنج بودند اما تلاش آنها پایان تلخی داشت و باعث مرگ ۲نفر از آنها شد.

سایت شماره یک:

شامگاه هفتم مرداد امسال به آتش‌نشانی تهران خبر رسید که 3کارگر در یکی از مراکز خودرو هنگام حفاری چاه در محوطه مرکز داخل آن سقوط کرده‌اند و جانشان در خطر است. حادثه در یکی از سوله‌های تولید لوازم یدکی خودرو اتفاق افتاده بود و وقتی آتش‌نشانان در آنجا حاضر شدند معلوم شد که 3کارگر جوان هنگام حفاری به اعماق چاه سقوط کرده‌اند. در محل حادثه چاهی به عمق 30متر حفر شده بود و شواهد نشان می‌داد ابتدا یکی از کارگران پس از ورود به دهانه چاه داخل آن سقوط کرده و در ادامه 2نفر دیگر که قصد داشتند او را نجات دهند داخل چاه افتاده و گرفتار شده‌اند.

در این شرایط عملیات آتش‌نشانان برای نجات این 3کارگر آغاز شد. از آنجا که احتمال ریزش چاه وجود داشت، امدادگران با حساسیت بیشتری عملیات خود را آغاز کردند و هر 3کارگر را از عمق چاه بیرون کشیدند. در ادامه معلوم شد که یکی از آنها در دم فوت شده است، اما 2نفر دیگر زنده بودند که به بیمارستان انتقال یافتند. ماجرای این حادثه به بازپرس جنایی تهران اعلام و تیم تحقیق راهی محل حادثه شد. درحالی‌که بررسی‌ها ادامه داشت، یکی از کارگران زخمی در بیمارستان جانش را از دست داد و تعداد قربانیان این حادثه به 2نفر رسید.

نفر سوم همچنان در بیمارستان تحت درمان بود و از سوی دیگر مأموران در جریان تحقیقات اولیه متوجه شدند که این ماجرا مرموز و پیچیده است.

اولین مسئله‌ای که باعث ظن پلیس شد، این بود که هیچ‌کس نمی‌دانست چاه عمیق به چه منظوری حفر شده است. یک نفر از کارکنان مرکز می‌گفت چاه برای جابه‌جایی آب‌های سطحی حفر شده و دیگری مدعی بود برای عمیق‌تر‌شدن چاه فاضلاب.

مأموران در مرحله بعدی به بازبینی تصاویر دوربین‌های مداربسته مرکز پرداختند و به نکته عجیب‌تری رسیدند. آنطور که فیلم دوربین‌ها نشان می‌داد، نگهبان مرکز که در این حادثه زخمی شده و در بیمارستان بستری بود، هر شب و در ساعت‌های خاصی دوربین‌ها را خاموش کرده و دوباره روشن می‌کرد. این مسئله نشان می‌داد که نگهبان حقایقی درباره این حادثه مرموز می‌داند و می‌تواند اسرار آن را فاش کند.

فراموشی عجیب

چند روز بعد مرد نگهبان از بیمارستان مرخص و به دادسرا منتقل شد، اما خودش را به فراموشی زد و گفت چیزی از ماجرا در خاطرش نمانده است. وی وقتی در مقابل قاضی محمدتقی شعبانی بازپرس جنایی تهران قرار گرفت، گفت: من در مرکز نمایندگی خودرو، نگهبان هستم و در این حادثه از ناحیه سر آسیب دیده و دچار فراموشی شده‌ام.

ماموران وقتی از او درباره علت خاموش‌کردن دوربین‌های مداربسته در ساعاتی خاص پرسیدند، پاسخ داد: به‌دلیل ضربه‌ای که به سرم وارد شده حافظه‌ام را از دست داده‌ام و هیچ‌کس را نمی‌شناسم. حتی زندگی خودم را هم به‌خاطر ندارم و اصلا نمی‌دانم چرا دوربین‌ها را دستکاری کرده‌ام.

او در حالی چنین ادعایی را مطرح کرد که در استعلام از پزشک معالجش معلوم شد ضربه‌ای که به سر او وارد شده آنقدر شدید نبوده که باعث ازدست‌دادن حافظه‌اش شده باشد. به همین دلیل بازپرس جنایی دستور بازداشت وی و انجام تحقیقات بیشتر از او را صادر کرد.

تحقیقات تیم جنایی با جدیت در این ماجرای عجیب ادامه داشت. نخستین فرضیه پیش روی تیم تحقیق این بود که برخی از کارگران نمایندگی با حفر چاه قصد داشتند برای سرقت لوازم یدکی به انبار اصلی دسترسی پیدا کنند و برای همین دوربین‌ها را خاموش می‌کردند.

بررسی‌ها ادامه داشت تا اینکه در ادامه معلوم شد علاوه بر 3مردی که دچار حادثه شده بودند، یکی دیگر از کارگران نمایندگی همراه آنها بوده است. او معمولا وقتی ساعت کاری‌اش تمام می‌شد، مرکز نمایندگی خودرو را ترک می‌کرد اما از روزی که دوربین‌ها دستکاری می‌شد، ساعت‌ها پس از پایان کارش هم در آنجا حضور داشت. در این شرایط وی به دادسرا احضار شد و تحقیق از او اسرار این حادثه مرموز را فاش کرد. این مرد گفت: همه ما در جست‌و‌جوی گنج بودیم اما این ماجرا پایان مرگباری داشت. چند وقت قبل به همراه 3نفر از همکارانم در نمایندگی (2نگهبان، یک کارگر و یک انباردار) دور هم نشسته بودیم که صحبت از گنج شد. یکی از کارگران می‌گفت از اهالی محل شنیده که در مرکز ما گنجی زیر زمین پنهان شده است. به دلمان افتاده بود که واقعا در آنجا گنجی وجود دارد و با پیدا‌کردن آن همه ما پولدار می‌شویم.

وی ادامه داد:‌ برای اینکه مطمئن شویم به سراغ یک رمال رفتیم. او با آیینه‌بینی تأیید کرد که گنج در اعماق 30متری زمین دفن است و برای رسیدن به آن ابتدا باید 30متر به‌صورت عمودی و بعد حدود 20تا 30متر دیگر به‌صورت افقی حفاری کنیم.

این مرد گفت: وقتی رمال با جدیت مسئله گنج را تأیید کرد، همه ما امیدوار شدیم. موضوع را با یکی از مسئولان نمایندگی در میان گذاشتیم و او حاضر به همکاری با ما شد. قرارمان این بود بعد از دستیابی به گنج و فروش آن، سهم مدیر را هم بپردازیم. به این ترتیب استارت کار زده شد و یک گروه 5نفره همکار شدیم؛ به همراه 2کارگری که متأسفانه فوت شدند. آنها از کارکنان نمایندگی نبودند، برای کار از شهرستان به تهران آمده بودند و حاضر شدند در قبال دستمزد خوب، ‌زمین را حفر کنند. برای شروع، وسایل حفاری و تجهیزات گنج‌یاب خریدیم و بعد حفر زمین را شروع کردیم. براساس گفته آیینه‌بین محل پنهان‌شدن گنج زیر یکی از سوله‌های لوازم یدکی خودرو بود که پس از تاریک‌شدن هوا و اتمام ساعت کاری، حفاری را شروع می‌کردیم. هرچند مدیرمان با ما همکاری داشت و به مسئولان بالادستی اعلام کرده بود که برای رسیدن به آب مصرفی مرکز باید چاهی در آنجا حفر کنیم، اما برای اطمینان بیشتر نگهبان در ساعاتی که مشغول به‌کار می‌شدیم دوربین را قطع می‌کرد تا مبادا دستمان رو شود.

وی ادامه داد: کار حفاری ادامه داشت تا اینکه چاهی به عمق 30متر کندیم. پس از آن باید تونلی از عمق چاه به طول 20تا 30متر می‌کندیم. حتی بالابر هم برای تخلیه نخاله‌ها داشتیم اما ظاهرا یکی از کارگران هنگام حفر چاه دچار گازگرفتگی شد. نفر دوم هم همان وضعیت را داشت و نفر سوم که نگهبان بود به کمک 2کارگری که داخل چاه گرفتار شده بودند رفت، اما نتوانست آنها را بیرون بکشد. ما هم فورا به آتش‌نشانی زنگ زدیم و درخواست کمک کردیم. پس از آن به نگهبان آموزش دادیم تا چنانچه پلیس یا قاضی از او تحقیق کرد نقش بازی کند و به دروغ بگوید که دچار فراموشی شده و حافظه کوتاه‌مدتش را از دست داده است، اما در نهایت دستمان رو شد.

با افشای این حقیقت، بازپرس جنایی دستور بازداشت متهمان دیگر این پرونده را صادر کرد. هم‌اکنون 5نفر در این پرونده بازداشت شده‌اند و تحقیقات در این‌باره ادامه دارد.

 

تگ های مرتبط

ارسال نظر