حوادث رکنا:اواخر شهریور بود که «مهران» تصمیم گرفت سرمزار دوست صمیمی اش برود و با فاتحه ای برایش طلب مغفرت کند. هنوز مدت زیادی از خودکشی «س» نمی گذشت به همین دلیل دلتنگی های «مهران» برای دوست ناکامش پایانی نداشت.

سایت شماره یک:

  به گزارش رکنا، «س» عاشق دختری به نام یاسمین معروف به «یاس» شده  و آشنایی آن ها در فضای مجازی شکل گرفته بود.

«مهران» در جریان دلباختگی «س» قرار داشت و می دانست که ارتباط نزدیکی با «یاسمین» دارد اما خیلی زود ماجرای ارتباط این دختر 20 ساله با جوان دیگری به نام «سبحان» لو رفت و مشخص شد که او دوست پسر دیگری هم دارد.

«س» که دچار سرخوردگی عشقی شده بود و نمی توانست ارتباط «یاسمین» با پسر دیگری را تحمل کند با تصمیمی اشتباه دست به خودکشی زد و جان خود را از دست داد.

حالا او در بهشت رضا دفن شده بود و «مهران» سعی داشت دلتنگی هایش را با دوست قدیمی خود تقسیم کند. ساعتی بعد که او بر سر مزار «س» نشسته بود، کمی آن سوتر چشمانش به سوی دختری خیره ماند که به همراه یک دختر و پسر دیگر بر سر گوری نشسته بود و مشغول گفت و گو بودند.

او بلافاصله «یاسمین» را شناخت و چهره اش از شدت خشم به سرخی گرایید. قلبش مالامال از نفرت و کینه شد و ناگهان به طرف یاسمین رفت. او در حالی با آن دختر به مشاجره پرداخت که یقین داشت رفتارهای هوس آلود او به خودکشی دوستش منجر شده بود. «سینا» جوان 21 ساله ای که به همراه دوست دخترش و یاسمین بر سر مزار دوست دیگرشان نشسته بودند که او نیز در پی همین دوستی های خیابانی خودکشی کرده بود، خود را کنار کشید و در ماجرای درگیری مهران و «یاسمین» دخالت نکرد ولی یاسمین که غرورش لگدمال شده بود، بی درنگ گوشی تلفن را از کیفش بیرون آورد و با سبحان (دوست پسر دیگرش) تماس گرفت و از او کمک خواست.

«سبحان» که از شنیدن این ماجرا عصبانی شده بود تصمیم گرفت به طرف بهشت رضا(ع) حرکت کند و سزای «مهران» را کف دستش بگذارد اما دقایقی بعد «یاسمین» دوباره به او زنگ زد و گفت  به بهشت رضا(ع) نرود چرا که «مهران» از آن جا رفته بود.

با وجود این، «سبحان» که سعی داشت در برابر «یاسمین» خودنمایی کند و انتقام سختی از «مهران» بگیرد به او گفت: اگر عکسی از «مهران» دارد برایش بفرستد تا او را شناسایی کند! مدتی بعد «یاسمین» از طریق فضای مجازی تصویری از «مهران» به دست آورد و برای دوست پسرش (سبحان) ارسال کرد. 

این گونه بود که «سبحان» همه وقت و تلاش خود را به کار گرفت تا نشانی از «مهران» بیابد. او ماجرا را با «سینا» و یکی دیگر از دوستانش به نام «محمد» در میان گذاشت تا «مهران» را پیدا کنند و او را حسابی گوشمالی بدهند! در همین روزها نقشه شوم دیگری برای برانگیختن احساسات «سینا» هم طرح کردند تا او را بیشتر از گذشته برای انتقام از «مهران» تحریک کنند.

به همین دلیل یکی از دوستان سینا به او گفت: «مهران» برای خواهرش ایجاد مزاحت می کند! «سینا» با شنیدن این جمله برآشفت و با چهره ای خشمگین در پی یافتن «مهران» برآمد. حالا دیگر «سبحان و سینا» فقط یک هدف را دنبال می کردند تا با کمک «محمد» بتوانند محل سکونت یا رفت و آمد «مهران» را پیدا کنند و از او زهر چشم بگیرند! طولی نکشید که برنامه ریزی های آن ها به نتیجه رسید و موفق شدند «مهران» را در یکی از پارک های مشهد شناسایی کنند ولی وقتی به آن جا رفتند «مهران» را در کنار چند تن از دوستانش دیدند و از درگیری با او منصرف شدند چون می دانستند تعداد طرف مقابل زیاد است و آن ها در این درگیری مغلوب خواهند شد.

اما سینا و سبحان دست بردار نبودند و همچنان او را تعقیب می کردند تا این که نیمه های شب هشتم مهر گذشته مطلع شدند که «مهران» در منطقه الهیه کنار دوستانش مشغول گفت و گو است.

آن ها بلافاصله با یکدیگر تماس گرفتند و درحالی که چوب و چاقو و ساطور به همراه داشتند سوار پراید «سینا» شدند و به طرف منزل دوست دخترانشان حرکت کردند. وقتی «یاسمین» و «م» سوار پراید شدند، با سرعت به سمت بولوار اقدسیه به راه افتادند. هنوز خودرو به طور کامل از حرکت باز نایستاده بود که چشم «سبحان» به «مهران» افتاد.

او بی درنگ از پراید بیرون پرید و در حالی که چماق را در دست می فشرد به سمت «مهران» حمله ور شد و دو ضربه به پشت او فرود آورد طوری که «مهران» روی زمین افتاد. در همین حال «سینا» نیز چاقو به دست وارد درگیری شد و ضربه ای به سر «مهران» زد که روی زمین می غلتید، با وجود این، آن ها او را رها نکردند.

«یاسمین» پشت فرمان نشست و از ترس به همراه «م» (دوست دختر سینا) به چند کوچه پایین تر رفتند ولی درگیری با ورود محمد به ماجرا همچنان ادامه داشت. او نیز لگدی به «مهران» زد که دیگر زخمی شده بود و نمی توانست از روی زمین بلند شود. ضاربان خشمگین وقتی اوضاع را این گونه دیدند، تازه دریافتند که در گرفتن «زهر چشم» زیاده روی کرده اند و هر آن احتمال وقوع حادثه ای تلخ و جبران ناپذیر وجود دارد، به همین دلیل «سبحان» با «یاسمین» تماس گرفت و از او خواست پراید را به محل درگیری بیاورد!

ضاربان که نقشه دیگری طرح کرده بودند، پیکر خون آلود و زخمی «مهران» را  درون پراید گذاشتند و به طرف بیمارستان طالقانی حرکت کردند. آن ها به کادر درمانی گفتند که این جوان طعمه زورگیران شده است و آن ها او را برای سرقت گوشی مجروح کرده اند!

وقتی کادر درمانی مشغول مداوای «مهران» شدند، سه جوان ضارب به همراه دو دختر از بیمارستان گریختند و هرکدام به منزلشان رفتند.  دقایقی بعد ماجرای این حادثه وحشتناک به پلیس گزارش شد و این پرونده با توجه به اهمیت آن در شعبه 609 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد زیر نظر قاضی «ابراهیمی» مورد رسیدگی ویژه قرار گرفت.

با صدور دستورات محرمانه ای از سوی مقام قضایی، تحقیقات گسترده برای ریشه یابی این حادثه تلخ در حالی ادامه یافت که چند روز بعد «مهران» براثر عوارض ناشی از درگیری خونین جان خود را از دست داد و بدین ترتیب پرونده ای جنایی روی میز قاضی شعبه 609 قرار گرفت، اما مقام قضایی در حالی وارد دهلیزهای تاریک این پرونده پیچیده جنایی شد که قتل جوان 22 ساله به دست زورگیران با توجه به چگونگی وقوع حادثه برایش باورپذیر نبود به همین دلیل ادامه تحقیقات را به گروه ورزیده ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی واگذار کرد.

خیلی زود گروه تخصصی کارآگاهان با استفاده از تجربیات و راهنمایی های سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی) به تجزیه و تحلیل های کارشناسی پرداختند و پس از انجام یک سری فعالیت های غیرمحسوس اطلاعاتی به سرنخ هایی از ماجرای دوستی های خیابانی رسیدند که نشان می داد درگیری مرگبار به خاطر زورگیری نبوده بلکه براثر انتقام کور در پی هوسرانی های خیابانی رخ داده است! 

به دنبال رصدهای اطلاعاتی مذکور گروه ویژه کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ کارآگاه سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) عملیات های تخصصی و فنی را ادامه دادند تا این که هویت افرادی که مجروح را به بیمارستان رسانده و متواری شده بودند برای کارآگاهان مشخص شد.

در این میان ضاربان که به خاطر استرس و نگرانی هرکدام در گوشه ای پنهان شده بودند زیر ذره بین ردیابی های ویژه قرار گرفتند و پلیس حلقه محاصره را تنگ تر کرد تا این که بالاخره «سبحان» بازداشت شد و پرده از راز این جنایت وحشتناک برداشت.

به دنبال اعترافات سبحان، بلافاصله عملیات هماهنگ کارآگاهان با راهنمایی های ارزنده قاضی ابراهیمی وارد مرحله جدیدی شد و طولی نکشید که آن ها سینا، محمد، یاسمین و دیگر عوامل مرتبط با این پرونده جنایی را بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند.

متهمان این پرونده جنایی ضمن اعتراف به این درگیری مرگبار در پی دوستی های خیابانی هرکدام نقش خود را در این ماجرای وحشتناک شرح دادند. در این میان اما «یاسمین» با اظهار ندامت از رفتارهای گذشته اش گفت: از روزی که در بازداشتگاه هستم با خودم فکر می کنم که نباید کارم به این جا می رسید. من به نصیحت های پدر ومادرم گوش ندادم و در دوستی های خیابانی غرق شدم به گونه ای که ارتباط های نامتعارفم در فضاهای مجازی بالاخره آینده و زندگی ام را نابود کرد.  تحقیقات بیشتر برای کشف زوایای پنهان این پرونده جنایی با دستورات ویژه مقام قضایی توسط کارآگاه منفرد (افسر پرونده) همچنان ادامه دارد.

 

تگ های مرتبط

ارسال نظر