زن جوان فقط به خاطر این‌که شوهرش زود از سرکار برمی‌گشت، از زندگی مشترکش خسته شد، همین خستگی درنهایت به دادخواست طلاق منجر شد.

سایت شماره یک:

زن جوان راهی دادگاه خانواده شد تا برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد. او وهمسرش هفته گذشته دادخواست جدایی خود را دردادگاه مطرح کردند و تصمیم گرفتند به زندگی هشت ساله خود پایان دهند.

دلیل آنها اما کمی عجیب بود. زن جوان فقط به خاطر این‌که شوهرش زود از سرکار برمی‌گشت، از زندگی مشترکش خسته شد. همین خستگی درنهایت به دادخواست طلاق منجر شد.

وقتی مرد جوان در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، در جواب سؤال قاضی که علت درخواست طلاق را می‌پرسید، پاسخ داد: آقای قاضی باورتان نمی‌شود ولی ما فقط به خاطر ساعت کاری من تصمیم به جدایی گرفتیم.

زندگی ما به خاطر این‌که من زود از سرکار به خانه برمی‌گردم، ازهم پاشید. کار من دولتی و اداری است. من صبح خیلی زود سر کار می‌روم، تقریبا حدود ساعت۱۵ کارم تمام می‌شود و به خانه برمی‌گردم.

 

حتی درهمین زمان من اضافه‌کاری هم کرده‌ام و حقوقم بیشتر می‌شود. با این حال وقتی به خانه بر‌می‌گردم، همسرم مرتب غر می‌زند.

قبلا این‌طوری نبود. هیچ مشکلی با کار من نداشت اما الان مدت زیادی است که از حضورم در خانه ناراضی است. انگار که می‌خواهد مرا از خانه بیرون کند. وقتی از سرکار برمی‌گردم، برایم قیافه می‌گیرد.

مرتب غر می‌زند که مرد باید بیرون از خانه کار کند. چه معنی دارد بیشتر اوقات در خانه بماند. تمام ساعات روز اخم می‌کند. به هر بهانه‌ای از من می‌خواهد که بیرون بروم. وقتی نمی‌روم، غر می‌زند.

خلاصه مدت طولانی است که همسرم از من می‌خواهد شغل دوم پیدا کنم تا کمتر در خانه بمانم.

 

دیگر از دستش خسته شدم. ما مشکلات اقتصادی خیلی زیادی نداریم که من بخواهم خودم را خسته کنم و در دو جا مشغول به کار شوم ولی سحر این موضوع را متوجه نمی‌شود. برای همین دیگر نمی‌خواهم در کنار این زن زندگی کنم. او این موضوع را بهانه کرده تا از من جدا شود. من هم نمی‌خواهم دیگر در کنارش زندگی کنم.

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم بیشتر وقت‌ها در خانه می‌ماند. در صورتی که می‌تواند کار دوم پیدا کند یا حتی در همان محل کارش اضافه‌کار بایستد اما حوصله کارکردن ندارد.

شوهر من دوست دارد بیشتر اوقات در خانه بماند و من از این اخلاقش خیلی بدم می‌آید. بارها به او گفته‌ام بیشتر فعالیت کن.

اگر او شغل دوم داشته باشد، وضع زندگی‌مان هم بهتر می‌شود. ولی حالا که حوصله کارکردن ندارد، حداقل می‌تواند بیرون از خانه برود، خرید کند‌ و کاری انجام دهد ولی حتی وقتی در خانه است، من باید برای خرید از خانه بیرون بروم. او از ظهر که به خانه برمی‌گردد، جلوی تلویزیون می‌نشیند.

این رفتار او خیلی کسل‌کننده است. برای همین من هم دیگر از دستش خسته شدم و نمی‌خواهم در کنارش زندگی کنم. او حرف‌های مرا جوردیگری متوجه می‌شود و همیشه دعوا به‌راه می‌اندازد. اتفاقا ماندن بیش ازحد او در خانه، باعث درگیری و دعوای ما می‌شود.

تگ های مرتبط

ارسال نظر