ماجرای قتل شوهر خیانتکار توسط همسر بی رحماش
شوهرم را کشتم چون با دوستم که به خانه ام راهش داده بودم، ارتباط پنهانی داشت.
شوهرم را کشتم چون با دوستم که به خانه ام راهش داده بودم، ارتباط پنهانی داشت.
متهم :بدبختی من از زمانی شروع شد که مهناز به خانهام آمد. فکر نمیکردم شوهرم با او ارتباط پنهانی برقرار و به من خیانت کند. زمانی که فهمیدم و به او اعتراض کردم گفت اگر حرفی بزنی بچه را میکشم و دستش را روی گلوی بچهام گذاشت. از ترسم حرفی نزدم از طرفی چون پدر و مادرم سالها قبل از هم جدا شده بودند اگر خانه شوهرم را ترک میکردم جایی برای ماندن نداشتم.
شب حادثه دوباره باهم دعوایمان شد، بچهام در اتاق خوابیده بود. در جواب اعتراضم گفت بچه را میکشم وقتی به داخل اتاق خواب رفت سعی کردم سد راهش شوم و باهم درگیر شدیم. در این میان مهناز هم که از دست شوهرم خسته شده بود به کمکم آمد و دو نفری او را از اتاق بیرون انداختیم.
جر و بحث بین ما ادامه داشت که ناگهان همسرم به سمت من آمد و دستش را روی گلویم قرار داد نمیتوانستم نفس بکشم. مهناز به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و چاقوی ضامندار شوهرم هم روی میز بود. با پشت چاقو ضربهای به شوهرم زد که او مرا رها کرد و در این حین چاقوی ضامن دار شوهرم را به من داد. من ضربهای به گردن او زدم. این کار به خاطر نجات بچهام بود.
ارسال نظر