نادر و بغضی که با خود به زیر خاک برد
عصر امروز در مراسمی، شصت و دومین زادروز نادر دستنشان در آرامگاه سیدملال قائمشهر برگزار شد.
به گزارش "ورزش سه"، در این مراسم که به همت کانون حمایت از پیشکسوتان شهرستان قائمشهر برگزار شد، مدیران و مقامات ورزشی و پیشکسوتان فوتبال حضور داشتند و در کنار خانواده دستنشان، یاد او را گرامی داشتند
هفت آذر ماه، تولد شماره هفت افسانهای نساجی مازندران، نادر دستنشان، هافبک چپپا و تکنیکی فوتبال دهه شصت و هفتاد ایران است. شاید هواداران جوانتر فوتبال او را با ویدئوهای وایرال شده در دوران مربیگری و به ویژه جمله معروف ((این قضاوت بود شما کردی؟ این داور چهارم بود؟)) بشناسند. اما متولدین دهه چهل و پنجاه، دستنشان را با شوتهای قدرتمند و پاسهای بسیار دقیق به یاد دارند.
نادر در خانوادهای فوتبالی متولد شد و زیر نظر برادرش رحیم، فوتبال را در پایههای نساجی، آغاز کرد. در دوران افسانههای فوتبالی در دهه شصت و هفتاد، نادر کار سختی را در پیش داشت اما آنقدر کیفیت بازی بالایی داشت که بالاخره، به تیم ملی هم دعوت شد.
هافبک محبوب علی پروین در دو مقطع، تصمیم به بازی برای پرسپولیس گرفت و حتی با این تیم تمرین هم داشت اما سرنوشت، تصمیم دیگری داشت. دستنشان در دومین تلاش برای سفر به تهران حتی در بازی خداحافظی خودش شرکت کرد ولی در همان بازی، مصدوم شد و از آن به بعد، هرگز به ترک نساجی فکر نکرد. حتی وقتی مدتی بعد، پرسپولیس برای سومین مرتبه پیشنهاد ویژهای را ارائه داد.
نادر بالاخره در سال 78 در بازی مقابل استقلال در جامحذفی، کفشهای خود را آویزان کرد. بهترین رکورد او در دوران بازی، زدن 9 گل در 8 مسابقه پیاپی است که همچنان پابرجا مانده است. بعد از این به سراغ مربیگری رفت و با شرکت در کلاسهای فوتبالی ایافسی توانست مدرک A آسیا را بدست آورد. در ابتدای راه به عنوان دستیار با تیم نوجوانان چهارم آسیا شد. در ادامه به لیگ آمد و در طی سالها، به متخصص صعود تیمها به لیگ برتر معروف شد. ((امپراطور)) حتی با پگاه گیلان به فینال جام حذفی هم رسید ولی بازی را به استقلال واگذار کرد. اما در کنار این کارنامه به نسبت درخشان، چیزی که باعث شده از بین تمام بازیکنان تاریخ نساجی او به عنوان قهرمان باشد، دلایل دیگری دارد
اغلب تیمهای فوتبال قدیمی و ریشهدار، در هر جای دنیا، یک قهرمان یا اسطوره را در باشگاه خود دارند که در روزهای سخت و ناامیدی در کنار تیم بوده، آنها را ترک نکرده و با تمام وجود برای تیم، جنگیده. از آن قهرمانهایی که در دورانی که فوتبال هنوز بیشتر به فرد متکی بود، نتایج را رقم میزدند. از آن قهرمانهایی که وقتی تیم از حریف عقب افتاده، از روی نیمکت بلند میشود و با گرم کردن او، ولوله و امید در استادیوم اوج میگیرد و وقتی توپ را به تور میچسباند، ورزشگاه با فریاد گل، منفجر میشود.
قهرمان یعنی کسی که بتواند هوادارانش را به چیزی ورای آرزوهایشان برساند. شاید تیم آنها پول فراوان یا امکانات ویژهای نداشته باشد ولی قهرمان، آنها را به شکلی رهبری میکند که همه تیمهای بزرگ، از تقابل با آنها وحشت دارند. نادر دستنشان برای نساجی همین بود، قهرمان. شبیه به همه نوابغ، عصیانگر هم بود و شخصیتی منحصربفرد داشت. تمام دوران حرفهای بازی خود را در تیم نساجی گذراند ولی در دوران مربیگری، بجز در دو تیم، در هیچ کجا بیشتر از یک فصل حضور نداشت. حتی اتهامات و توبیخهایی را در دوران مربیگری تجربه کرد اما هربار قویتر برگشت.
دستنشان همانقدر که روی خوش فوتبال را دید، تلخیهای آن را با تمام وجود لمس کرد. وقتی طرفداران نساجی در دوران مربیگری او روی سکوها شعار حیا کن را فریاد زدند، آرام اشک ریخت و بدون اعتراض، محبوبش را ترک کرد. بعد از صعود نساجی به لیگ برتر دوباره در جشن صعود شرکت کرد و برای اولین بار به عنوان هوادار نساجی به ورزشگاه برگشت و انگار همه باهم آشتی کرده بودند.
در پرجمعیت ترین روز تاریخ وطنی و در تنها روزی که زنان و مردان در کنار هم روی سکوها نشستند، فریاد نادر امپراطور، تمام فضا را پر کرد. دستنشان تنها آرزوی دوران مربیگری اش هدایت نساجی در لیگ برتر بود که با اینکه تا آستانه نشستن روی نیمکت این باشگاه پیش رفت اما هرگز به آرزوی قلبی خودش نرسید و در فروردین ماه امسال بعد از درگیری طولانی مدت با ویروس کرونا، در بیمارستان رازی قائمشهر، چشم از جهان فرو بست.
بابک شیرآقایی
ارسال نظر